۱۳۹۹ فروردین ۲۹, جمعه

صورتک (بفارسی و انگلیسی): مجید نفیسی

صورتک



 مجید نفیسی
به شیدا

اگر مادرت کنارت بود
برایت شمشیری می‌ساخت
به درازای شش پا
تا آن را بدست گیری
و بی‌واهمه از خانه بیرون روی.
اما اکنون
برایت صورتکی فرستاده
از دو پارچه‌ی پنبه‌ای
که بینی و دهانت را می‌پوشاند
و با دو بند کفش
پشت سرت بسته می‌شود.
او شبهایی را بیاد می‌آورد
که نمی‌توانستی نفس بکشی
پشت دستگاه بخور می‌نشستی
و به جنگ غولی می‌رفتی
که پایش را
روی سینه‌ات گذاشته بود.

شانزدهم آوریل دوهزار‌و‌بیست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر