۱۳۹۹ دی ۴, پنجشنبه
درد ِ ناپیوستگی: داریوش لعل ریاحی
۱۳۹۹ آذر ۲۹, شنبه
انسانیت: احمدشاملو
انسانیت
احمدشاملو
دنیا بسیار زیباتر میشد
اگر انسان ها به جای دین،
به انسانیت معتقد بودند
انسانیت چیزی ست ورای همه ی ادیان
انسانیت،
مهربانی ست.
نماز و دعا و روزه ندارد!
انسانیت گاهی یک لبخند است
که به کودک غمگینی هدیه میکنید
انسانیت قضاوت نکردن دیگران است
انسانیت یعنی عشق و محبت
که از،یکدیگر دریغ میکنیم
(به نقل از کانال تلگرامی "شورای همبستگی کارگری")
۱۳۹۹ آذر ۲۷, پنجشنبه
جشن بزرگ(بفارسی و انگلیسی): مجید نفیسی
جشن بزرگ
مجید نفیسی
به ياد عزت طبائيان
دیروز پانزدهم دسامبر دوهزاروبیست، مامان زهرا، مادر عزت در اصفهان درگذشت. او روی عدالت را ندید اما باور داشت که پس از مرگ، عزت را خواهد دید. م. ن.
آيا دوباره يكديگر را ديدار خواهيم كرد؟
در زير سرو سترگ هميشهسبز
كنار رودی كه هرگز خشك نمیشود
ميز را آراستهاند
و بوي ميوههای بهشتی مستیآور است.
چه كسی جامهای ما را از شراب سرخ خواهد آكند؟
دل من از شادی لبريز است.
نسيم در شاخههای سرو
شورِ "سبز در سبز" را مينوازد.
آماده شو تا به رقص درآئيم.
تنهايی ما خيالی بيش نيست.
تو هنوز بيستوچارسالهای
و من سبلتی سياه دارم.
دست مرا بگير.
مهمانان همه آمدهاند.
مرگ چون بازيگری خسته به پشت صحنه رفته است
تا جامهی سياه خود را درآورد
و دستی رخت خانگی بپوشد.
نمايش پايان يافته است
و اينك همهی مهمانان بر گرد ميز ايستادهاند.
ديگر به شنيدنِ آن راز نيازی ندارم
كه در آخرين لحظهی زندگی بر تو چه گذشت
و آخرين كلامی كه بر زبان آوردی چه بود.
جدايی ما خيالی بيش نبوده است.
جام خود را پيش آر.
ميزبان جامها را مي آكند.
جشن بزرگ آغاز شده است
و من آمادهام تا برای ديدار تو
هر آنچه ميزبان میخواهد بپردازم.
هژده اوت دوهزاروچهار
***
Great Feast
By Majid Naficy
Yesterday, December 15, 2020 Mama Zahra, Ezzat’s mother left us in Isfahan. She did not see justice, but she believed she will see Ezzat after death. M. N.
August 18, 2004
https://iroon.com/irtn/blog/16467/great-feast/
۱۳۹۹ آذر ۲۱, جمعه
سرود ایرانی شادی(بفارسی و انگلیسی): مجید نفیسی
سرود ایرانی شادی
مجید نفیسی
بیادآر
ما هم در انقلاب
"سرود شادی" میخواندیم
وقتی تندیسها فرومیافتاد,
زندانها گشوده میشد
و یکدیگر را در آغوش میگرفتیم.
افسوس, جرقههای آن شادی
"شهر نو" را سوزاند,
"جنگ مقدس" را برافروخت
و جوخههای تیرباران را برافراشت.
با این همه, دوست من,
ما سزاوار آزادی هستیم!
بگذار "سرود شادی" را از سر بگیریم
و شادآباد خود را با هم بسازیم.
هفتم دسامبر دوهزاروبیست
Beethoven, Symphony 9, Fourth Movement, Complete, "Ode to Joy"
The Iranian Ode to Joy
By Majid Naficy
Remember
We , too, in the Revolution
Sang the Ode to Joy
When statues fell,
Prisons opened
And we embraced each other.
Alas, the sparks of that joy
Burned the red-light district,
Ignited the “Holy War”
And set up execution squads.
And yet,my friend,
We deserve freedom!
Let us resume the Ode to Joy
And build our joyland together.
December 7, 2020
۱۳۹۹ آذر ۱۸, سهشنبه
علیرضا جباری(آذرنگ)، عضو کانون نویسندگان ایران و سراینده اشعاری چون «برخیز خاوران!» و «نغمه سپید صبح» چشم از جهان فروبست!: بهرام رحمانی
علیرضا جباری(آذرنگ)، عضو کانون نویسندگان ایران و سراینده اشعاری چون «برخیز خاوران!» و «نغمه سپید صبح» چشم از جهان فروبست!
بهرام رحمانی
علیرضا جباری، شاعر، نویسنده و مترجم و عضو کانون نویسندگان ایران روز دوشنبه هفدهم آذر ماه بر اثر ابتلا به کرونا در بیمارستان مدرس تهران چشم از جهان فرو بست.
علیرضا جباری در ۱۸ بهمن ۱۳۲۳ در شیراز، سرزمین شعر و شاعران بزرگ و استادن سخن ایرانی مانند حافظ و سعدی چشم به جهان گشود و در همانجا بالنده شد. علیرضا جباری هرچند تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی در رشته اقتصاد دانشگاه شیراز ادامه داد، ولی علاقه شدید وی به ادبیات و طبع لطیف او در شعر از او نویسنده و شاعری استثنایی و توانا با آرمانهای عمیق سیاسی و اجتماعی ساخت از جمله شعرهای آرمانگرایانه علیرضا جباری به نامهای «برخیز خاوران!» و «نغمه سپید صبح» ماندگارتر هستند:
«برخیز خاوران!»
«برخیزخاوران! زچه از پا فتادهای؟
سر را چرا به سینه دریا نهادهای؟
باران زراه مانده و دریا تهی ز آب
برخیزو خود ببارکه دریا شود پرآب
از خاک سربرآر و به پا کن دگرشرر،
شاید که بازخیزد جانها، رهِ دگر.
بر ما چه رفته است، ندانم که خفتهایم؛
ازپا نشسته، ترک ره خویش گفتهایم
در موسم خزان، ز نفس بازماندهایم؛
خاکی شگفت بر دل دریا فشاندهایم،
بازآ و شوروشوق درافکن به جان ما،
شاید که بازخیزد بر لب، بیان ما.
دل را زشوق فردا، آنی به وجد آر؛
برجان سرد ما تو کنون آذری ببار
برخیزو برفشان تو امید سحرگهان،
تا بردمد شراره رُخشان خاوران.
ماندیم منتظرکه بیاید دگرکسی،
بس آرزو که دردل ما مانده، ره بسی
برخیز ای فروغ درخشان خاوران،
تا بردمد سحربه ره دیرباوران»
***
نغمه سپیدِ صبح - علیرضا جباری(آذرنگ)
کوله بار زحمتم به دوش
من به راه سخت و دیرپای خود همیشه گام میزنم.
از فراز کوهها و از فرود درههای ژرف
میکنم گذر
من نشان کار را به بازوان
من نوار گلنشانِ اتّحاد را به گِردِ سر نهادهام.
من
نغمه سپید صبح را بر عاشقان روز خواندهام.
از تبارِ رنج و کارم ای عزیز!
کار و اتحاد من نشانههای این ره دراز
فوجِ کارگر منم طلایهدار مردمان روزخواه شبستیز
باورم هماره اختری
شعلهورتر از همه ستارگان آسمان
رهنمای شبرُوان روزخواه سوی سرزمین آفتاب
در گذر به کوره راهها و صخرهها
زآتش زئوس و دودمان او ربودهام من اخگری
شعله بلند و روشناش
گرمیِ تن و فروغِ چشم رهروان روز
در فرود درههای ژرف
بر فراز صخرههای سخت
در ره درازشان به سوی چشمههای نور
از تبار رنج و کارم ای عزیز!
فوجِ کارگر منم طلایههای مردمان روزخواه شبستیز
رهگشا به صب و رهنمون به فردای روشنم
۹ خرداد ۱۳۹۵
علیرضا جباری افزون بر شعر، نویسنده و مترجمی توانا بود. وی یکی از اعضای بسیار فعال کانون نویسندگان ایران بود. تا کنون بیش از سی جلد کتاب از آثار و ترجمههای او منتشر شده است. از آن جمله میتوان به مجموعه داستانهایی از تولستوی با عنوان «تمشک»، «آبیترين چشم» از تونی موريسون، «اوالونا» اثر ايزابل آلنده نام برد. شماری از کتابهای علیرضا جباری هرگز در ایران مجوز چاپ نگرفتند.
جباری افزون بر شعر و نویسندگی یک کنشگر مدنی و سیاسی نیز بود. به همین دلیل وی در سال ۱۳۸۲ به زندان افتاد. اما، زندانی شدن وی با واکنشهای گسترده نویسندگان جهان از جمله ایزابل آلنده نویسنده شیلیایی مواجه شد. خانم آلنده در نامهای به شیخ محمد خاتمی، رییسجمهوری وقت، خواستار آزادی جباری شد. وی پس از نزدیک به ۲ سال حبس در مهر سال ۱۳۸۳ از زندان گوهردشت کرج آزاد شد.
درگذشت علیرضا جباری این شاعر و نویسنده و مترجم مردمی و متعهد، فعال فرهنگی و مدنی را به بازماندگان، نزدیکان، اهل قلم و هنر، به خصوص کانون نویسندگان ایران تسلیت میگویم.
یاد علیرضا جباری گرامی باد!