دریافتی:
در حمایت از روز معلم
تا معلم شد ، حضورش خود سری
تا قلم شد ، جوهرش خاکستری
شیخ ِ نادان از معلم گشت سَر
مزد ِ کارش از مدیران ، بیشتر
رنج و محنت بر تبسم چیره گشت
آسمان در شهر هامان تیره گشت
رود و دشت و کوه و دریارفت خواب
شیخ بند ِ صیغه و درس ِ حجاب
شارحان ِ دین به پُست و سروری
جمع ِ دزدان در پناه ِ رهبری
مزد ِ حق شد تهمت و زندان و دار
جاعل و جایر عزیز و دین مدار
کوروش از اوراق ِ دفتر گشت دور
جایش آمد سیره ِ اهل ِ قبور .
اینک اما باز با ، حالی دگر
ناله سرکرد از قفس مرغ ِ سحر
هان چه می جو یید از این آستان ؟
زیر و رو خالیست ، هستش نیست آن
جان ِ پر فریاد ای آموزگار
از سکوتت شرم دارد روزگار
رو به سوی ِ مردمت کن ، با امید
می شود باور کن ، این ظلمت سفید
داریوش لعل ریاحی
12مهر 1394
Dlr1266@hotmail.com
پاسخ ِ ما به نسلِ نو
سی و شش سال بعد از انقلاب بهمن
بنشین و برگ برگ ِ زمان را مرور کن
از زشت و خوب ِ آنچه که بودی عبور کن
بنگر چگونه خویش و زمان را شناختی ؟
با گوهر وجود چه کردی ؟ چه ساختی ؟
بی بار ِ آگهی به شکار آمدی که شاه
این اجنبی پرست و ستم پیشه ِ تباه
ما را به کام ِ قدرت ِ بیگانه برده است
آزادی از میانه رفته و اندیشه مرده است
اینگونه بود که رفتی و گفتی و ماشدی
خون دادی و شکفتی و در سینه هاشدی
فرجام ِ انقلاب ، شکوه و حماسه بود
اما کسی نگفت ، چه ریگی به کاسه بود
آن عنکبوت ِ سرخ که بر پرچمت نشست
بنیاد ِ مهر و عزت ِ ایرانیت ، شکست
یک گام پیش رفتی و صد گام پس شدی
افتادی از فراز و اسیر قفس شدی
اینک پیام ِ تازه چه داری به نسل ِ نو
جز اشگ ِ حسرتی که بریزد به خاک ِ تو
داریوش لعل ریاحی
14 مهر 1394
Dlr1266@hotmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر