دریافتی:
هوا دلپذیر شد، گل از خاک بردمید
تاريخچۀ سرود «بهاران خحستهباد»
«قرن ما، روزگار مرگ انسانيت است.
«به بانوی سوگوار، که در ماتم شهيد
در
واقع این شعر به همسر «پاتریس لومومبا» هدیه، و در تسلا و همدردی با او
سروده شده بود. البته میتوان حدس زد همسر داغدار آن رهبر انقلابی، شاید که
هیچگاه از این همدلی شاعر ایرانی آگاه نشده باشد، ولی میدانیم که همین
چند بیت و چهار پاره از بهمن ماه سال پنجاه و هفت به بعد ـ تا امروز حتی ـ
سرود بهاران ما بوده و هست.
سرودی
امیدبخش و روحیهدهنده که میرفت در پشت دیوارهای قطور و میلههای
سربیرنگ سلولهای زندانهای سیاسی شاه از یادها برود و خاکستر شود، در
ساعت یازده و نیم صبح روز بیست و نهم بهمن ما ه سال پنجاه و هفت دوباره جان
گرفت و متولد شد. در تالار اجتماعات مدرسهی عالی تلویزیون، همانجا که
سالی پیش «کرامت دانشیان» دانشجوی رشته کارگردانیاش بود.
در
اسفند ماه سال ۱۳۳۹ در مجلۀ «سپید و سیاه» شعری با عنوان «سرود بهار» در
سوگ «پاتریس لومومبا» و خطاب به همسر او، از دکتر «عبدالله بهزادی» چاپ شد.
[نشریۀ «فرهنگ نوین» چاپ تهران، بهمن ۱۳۵۹ (یادنامه دانشیان)، صفحات ۱۱ - ۱۲].
«اسفندیار
منفرد زاده» که خود نیز در رابطه با پروندۀ «خسرو گلسرخی» توسط «ساواک»
دستگیر و مدتی را در زندان اوین گذرانده بود، با سابقۀ درخشانی که به عنوان
آهنگساز، هم در سینما و هم در خلق ترانههای که به «ترانۀ معترض» شهرت
یافت، در واقع کسی است که سرود «بهاران خجستهباد» را به شکلی که امروز
میشنویم خلق و ماندگار کرد.
آنگونه
که پیداست سرودی که امروز ما با نام «بهاران خجستهباد!» میشنویم نه آن
است که در آغاز با صدای «علی برفچی»، «عبدالله و ابوالفضل قهرمانی»، «فرهاد
مافی»، «حسن فخار» و «پدرام اکبری» تمرین و در استودیوی «صبا» به مدیریت
«رحیم شبخیز» ضبط شده، بلکه نسخهای است که با صدای «اسفندیار منفرد زاده» و
همصدایی همسر او «شهلا فاطمی» و یکی از دوستان مشترکشان «مینو وزیری»
اجرا شده.
و
اما حکایت این سرود کوتاه از قرار بلندتر از آنی است که ما نوشتیم و شما
خواندید. همانطور که نوشتیم هالهای از حدس و گمانهایی که در اینجا و آنجا
بوده و آمده نیز، چهرۀ تابناک و روشن این سرود را در پردۀ شک و ابهام
پوشانده که از آنها درمیگذریم.
«.
. . اكنون هم، هرساله به هنگام بهاران، با شنیدن نغمه ترانه «بهاران خجسته
باد!» خاطره میلیونها تن از مردم سرزمین ما به دوردست بهاران انقلاب
پرواز میكند و یاد آغازه بهار آزادی و شور زندگی در دلها زنده میشود.
و
بالاخره روایت حکایت آن سرود را در اینجا به پایان میبریم. جز «کرامت
دانشیان» که در سحرگاه ۲۹ بهمن سال ۱۳۵۲ «تن به نور» سپرد و دیگر نیست،
خوشبختانه بقیه و همۀ آنهایی که در شکل گرفتن و خلق و ماندگاری این اثر دست
اندر کار و سهیم بودند، هنوز هستند و امید که باشند و اگر این نوشتار به
رویت آنها که هر کدام در گوشهای از این جهان به مشغلهای گرفتار رسید و در
آن سهو و خطایی دیدند، به کاتب این حکایت گوشزد کنند که گوشی شنوا دارد و
دلی امیدوار.
لینکهای مرتبط با مطلب در این سایت:
در بارۀ «اسفندیار منفردزاده» در این سایت:
http://www.parand.se/t-baharan-khojasteh-bad.htm
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر