شعرهای كارگری
سابیر هاکا
سابیر هاکا، شاعر خلاق و باذوق کشورمان که اصالتا کرد است، تجربه های شخصی زندگی خود را به مدد ذوق سرشار خود در کتاب ساده و بی آلایشی به نام «می ترسم بعد از مرگ هم کارگر باشم»
به دوستداران شعر عرضه کرده است. این کتاب پس از چهار بار ارٸه به وزارت
ارشاد بلاخره در بار پنجم اجازه گرفت و از پرفروش ترین کتاب های شعر در
نمایشگاه کتاب بود. کتابی که از سطرسطر هر 70 صفحه آن سادگی و صمیمیت می
بارد و از همه شعرهای آن می توان لذت برد. از نام کتاب هم می توان دریافت
که شاعر کارگر است؛ کارگری از بلندی ساختمان ها و برج های بالابلند به شهر
نگاه می کند و شعر می آفریند:
با استفاده از نوشته سعید بیابانكی در روزنامه جام جم، شماره 3733
این هم وبلاگ سایبر هاکا است: http://www.sabeerhaka.blogfa.com/
شاه توت
تا به حال
افتادن شاه توت را دیده ای؟!
که چگونه سرخی اش را با خاک تقسیم می کند
هیچ چیز مثل افتادن دردآور نیست
من کارگرهای زیادی را دیده ام
از ساختمان که می افتادند
شاه توت می شدند ....
بدبختی هامو داد می زنم
می گم انقلاب خیرش به ما نرسیده
هرجا اتاقی داشته باشم اونجا وطنمه
می گن کمونیستی!
از حقوق کارگرا و بی شرفی صابکارا می نویسم
از ایکنه خدا ما رو فراموش کرده
می گن کمونیستی!
اعتراض می کنم
ابزار و ماشینا جای مارو گرفتن
هممون بیکار شدیم
می گن کمونیستی!
می گم خنده داره
شلوارم چند شماره بزرگتر شده
مسئله اینه که ما گرسنه ایم
می گن کمونیستی!
تو خیابون پلیسا اگه بفهمن کُردم
به جرم اختشاش در حفظ و امنیت ملی کشور دسگیرم می کنن
کتکم می زنن
می گن اعتراف کن کمونیستی!
اعتراف می کنم
زندگی وبال گردنم شده
همین زندگی یه بارم راه راستو نشونم نداد
واسه همین آدم چپی شدم
قربان!
سیاست
همیشه بزرگترین اتفاق ها
به سادگی هرچه تمام تر اتفاق می افتد
پای همه کارگرها را
به سیاست باز کردنند
از وقتی که
جرثقیل ها چوبه دار شدند
اثرات گرسنگی از ماری جوانا بدتر است
یک درخت می تواند بستنی باشد باطعم طالبی
ماه یک تخم مرغ آپز
افتاب سیب زمینی پوست کنده
سنگ فرش ها شیرینی،
با طرح های مختلف و خوشمزه
ابرها می توانند یک بشقاب برنج باشند
آدم ها همین طور
تنها به شرطی که کاملا بی پول باشی
و گرسنه در خیابان قدم بزنی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر