۱۴۰۱ خرداد ۳۱, سه‌شنبه

آوای نسل پروسترویکا: آواز خوان گاسمانف از میهن سوسیالیستی خود پوزش می‌طلبد: راشیا تودی/تارنگاشت عدالت

 

آوای نسل پروسترویکا: 

تارنگاشت عدالت
سه شنبه، ۲۴ خرداد ۱۴۰۱
 
 
برگرفته از: راشیا تودی
منتشر شده در تاریخ: ۱۴ ژوئن ۲۰۲۲

آواز خوان گاسمانف از میهن سوسیالیستی خود پوزش می‌طلبد

درست مقارن با روز ملی روسیه، دو ستاره روسی با آهنگی نوستالژیک هواداران خود را دچار شگفتی کردند. به سختی می‌توان این آهنگ را بدون ریختن اشک گوش کرد. پوزش دیرهنگام از احتمالاً بهترین کشور جهان از قلب میلیونها نفر.

 

او یک ملکه پرجاه و جلال نبود
و شجره نامه‌اش نیز بسیار ساده بود
او هرگز به خوشبختی شخصی خود فکر نمی‌کرد
و شب و روز به کار و کوشش مشغول بود.
او در هرلحظه به فکر همه چیز بود، همین‌طور به فکر ما
او ما، جوانان نادان را بزرگ کرد،
و تا آنجا که در توانش بود، تامین ‌کرد.
دار و ندارش را در اختیار ما ‌گذارد.
غر می‌زدیم و بهانه می‌گرفتیم.
او می‌خواست  به ما اندیشیدن بیاموزد،
گه‌گاه شلوار جین و آدامس به ما می‌داد،
ولی ما بیشتر طلب می‌کردیم. ما زیاده خواه بودیم.
فکر می‌کردیم حق با او نیست
و  به او زخم زبان می‌زدیم و تحقیر می‌کردیم.
او ساکت و مغموم به ما ‌نگریست،
آهی کشید و برای همیشه رفت.
میهن. وطن مادری من. وطن سوسیالیستی من.
مادرم، مرا ببخش!

 

 

https://www.edalat.org/node/921

۱۴۰۱ خرداد ۲۷, جمعه

دلم میخواهد: نیکو سیاهکوهی/ برگرفته از فیسبوک شهلا صفایی

 

دلم میخواهد

نیکو سیاهکوهی

دلم میخواهد جارویی به دست بگیرم
و سطل آبی و دستمالی
و خاک اندازی.‌....
از شمال ایران گردگیری کنم و جارو کنم
تا جنوب…..
شیشه ها را دستمال بکشم، برق بیندازم
از شرق تا غرب….
رودخانه ها را آب تازه بیندازم….
دریاچه ها را لایروبی کنم.….
کویر را بتکانم
کوه ها را مرتب کنم.….
بر تاقچه ی صخره ها گل بگذارم.….
بیشه و جنگل و باغ را آب بدهم
و شاخه های خشک را در تنور بیندازم….
برای آسمان پیراهن ابری بدوزم.…
گیسوی گندمزار را ببافم….
شیر گاوهای مراتع سبز را بدوشم.…
نان خوش عطر بپزم.…
و سفره ای پاکیزه پهن کنم.…
عسل سبلان و پنیر لیقوان در بشقاب بگذارم
و تخم مرغ تازه نیمرو کنم
و تمام ایرانی ها را دعوت کنم به
فنجانی آرامش و حبه قندی دل خوش.…
و یک صبح را آرام آغاز کنیم که
انگار نه انگار بازارمان میدان جنگ است
و قیمتها شمشیر به دست بالا میروند
و بر سرمان فرود می آیند….
انگار نه انگار
مردمانی از خواب دغدغه برخاسته اند
و در کابوس
زندگی واقعی فرو رفته اند.....
بفرمایید….
لقمه ای نان و آرامش افکار
و جرعه ای خیال راحت
 
“نیکو سیاهکوهی”
 
برگرفته از فیسبوک شهلا صفایی

۱۴۰۱ خرداد ۱۵, یکشنبه

"تنها این نور، سالگرد" - دو شعر از: فیلیپ سوپو (بفارسی و فرانسوی)، ترجمۀ زهره مهرجو

"تنها این نور، سالگرد"

دو شعر از: فیلیپ سوپو

 ترجمۀ زهره مهرجو

 

 

تنها این نور

 

تنها این نور، که دست های تو می کارندش

تنها این شعله و

چشم های تو...

این کشتزارها، این خرمن نشسته بر روی پوست تو

تنها این گرمی صدای تو،

تنها این آتش

فقط تو!

 

زیرا تو آن آبی که رؤیا می بیند...

و مقاومت می کند،

 آبی که حفر می کند و روشنایی می بخشد،

آب تازه، به سان هوا

آبی که آواز می خواند...

از اشک ها و شادی تو!

 

خلوتی که ترانه ها در پی آنند

شاد از آسمان و  زمین

نیرومند و اسرار آمیز، زنده

احیا شده...

سرانجام این زمان توست، فصل های تو

سال های تو!

 

تنها این نور...

تنها این نور.

 

 

 

Rien que cette lumière

De Philippe Soupault

Collection : Poèmes et Poésies

 

Rien que cette lumière que sèment tes mains

Rien que cette flamme et tes yeux

Ces champs cette moisson sur ta peau

Rien que cette chaleur de ta voix

Rien que cet incendie

Rien que toi

 

 

Car tu es l’eau qui rêve

Et qui persévère

L’eau qui creuse et qui éclaire

L’eau douce comme l’air

L’eau qui chante

Celle de tes larmes et de ta joie

 

 

Solitaire que les chansons poursuivent

Heureux du ciel et de la terre

Forte et secrète vivante

Ressuscitée

Voici enfin ton heure, tes saisons

Tes années

 

 

Rien que cette lumière

Rien que cette lumière.

 

 

 

سالگرد

 

می خواهم تاجی هدیه ات دهم

آراسته با تمام ستارگان آسمان...

 

می خواهم آواز شباهنگ های سراسر زمین را

به تو هدیه دهم،

 

آرزومندم

که خاموشی های زمستان

لبخندهای بهار

روشنی تابستان

شعله های پاییز را...

تقدیم تو کنم.

 

می خواهم به تو همه آن چیزهایی را که نتوانسته ام

ندانسته ام...

می خواهم زندگی ام را

ابدیت ما را

تقدیم کنم!

 

 

 

Anniversaire

De Philippe Soupault

Collection : Poèmes et Poésies

 

Je voudrais te donner une couronne

Constellee de touts les etoils du firmament

 

Je voudrais te donner le chant des rossignols

De tout la terre

 

Je voudrais te donner les silences de l’hiver

Les sourires du printemps

Le clarte de l’ete

Les flammes de l’automne

 

Je voudrais te donner

tout ce que je n’ai pas pu

Pas su

Te donner ma vie

Notre eternite!

 

 

 

 

تنها این نور، دکلمه از ژاک دووِ:

https://lyricstranslate.com/en/philippe-soupault-rien-que-cette-lumi%C3%A8re-lyrics.html

 

سالگرد، دکلمه با صدای کودک:

https://www.youtube.com/watch?v=XlL_cdcBvv0