پرنده که چنین زیبا می خواند
۱۳ بدر ۱۳۹۸ خورشیدی
فریبا مرزبان
پرنده که چنین زیبا می خواند،
می شکند؛
سکوت قبرستان را!
از «گلستانی» آمده
که گردن درختانش را زده اند
و جنگل هایش را ربوده اند.
می شکند؛
سکوت قبرستان را!
از «گلستانی» آمده
که گردن درختانش را زده اند
و جنگل هایش را ربوده اند.
پرنده که چنین زیبا می خواند،
می شکند؛
سکوت قبرستان را!
رودهایش به طغیان برخاسته اند
و سیلاب هایش
در «زاغه» بی صاحب مانده اند.
می شکند؛
سکوت قبرستان را!
رودهایش به طغیان برخاسته اند
و سیلاب هایش
در «زاغه» بی صاحب مانده اند.
پرنده که چنین زیبا می خواند،
می شکند؛
سکوت قبرستان را!
که بیستون اش لرزید
و تیشه فرهادش را زلزله شکست.
می شکند؛
سکوت قبرستان را!
که بیستون اش لرزید
و تیشه فرهادش را زلزله شکست.
پرنده که چنین زیبا می خواند،
می شکند؛
سکوت قبرستان را!
از نصف جهان آمده ست
که رودش «زاینده» بود
و گوهری شب چراغ
و زنجیره ی چشمان گوهر شناسان.
می شکند؛
سکوت قبرستان را!
از نصف جهان آمده ست
که رودش «زاینده» بود
و گوهری شب چراغ
و زنجیره ی چشمان گوهر شناسان.
پرنده که چنین زیبا می خواند،
می شکند؛
سکوت قبرستان را!
از فراز گل زار شعر «شیراز»،
از چشم های خمار روییده در
گل و لای فلکه ساعت،
از مسیل های آب
در کوهها و کوه پایه ها آمده
که دیوار شده اند اینک.
می شکند؛
سکوت قبرستان را!
از فراز گل زار شعر «شیراز»،
از چشم های خمار روییده در
گل و لای فلکه ساعت،
از مسیل های آب
در کوهها و کوه پایه ها آمده
که دیوار شده اند اینک.
پرنده که چنین زیبا می خواند،
می شکند؛
سکوت قبرستان را!
یادهای گل های شاهپسند را
در خود دارد
که ریشه کن شده اند؛
بلندای نخل هایش را زده اند.
و از «کارون» سدای شکستن سیل بندهایش
را می خواند که با «کرخه» و «دز»
هر چه دست دراز می کنند به هم نمی رسند؛
همه جا ویرانی ست و
ویرانی ست و
ویرانی.
پرنده که چنین زیبا می خواند،
می شکند؛
سکوت قبرستان را.
می شکند؛
سکوت قبرستان را!
یادهای گل های شاهپسند را
در خود دارد
که ریشه کن شده اند؛
بلندای نخل هایش را زده اند.
و از «کارون» سدای شکستن سیل بندهایش
را می خواند که با «کرخه» و «دز»
هر چه دست دراز می کنند به هم نمی رسند؛
همه جا ویرانی ست و
ویرانی ست و
ویرانی.
پرنده که چنین زیبا می خواند،
می شکند؛
سکوت قبرستان را.
۱۳ بدر ۱۳۹۸ خورشیدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر