ساندویچِ جورج حبش
مجید نفیسی
از اعتراض به ترامپ بازمیگشتیم
و میخواستیم در پارک گلدن گیت بگردیم.
کنارِ ساندویچفروشی ایستادیم
که بوی تهران میداد.
و میخواستیم در پارک گلدن گیت بگردیم.
کنارِ ساندویچفروشی ایستادیم
که بوی تهران میداد.
وندی گفت: "انگار ایرانیست
نامش دیوید حبش است."
گفتم "نه" و پرسیدم: "اهل کجائید؟"
گفت: "پدربزرگم از اورشلیم آمده
و این مغازه مال او بوده."
بگو بعد چه گفتم و شنیدم.
نامش دیوید حبش است."
گفتم "نه" و پرسیدم: "اهل کجائید؟"
گفت: "پدربزرگم از اورشلیم آمده
و این مغازه مال او بوده."
بگو بعد چه گفتم و شنیدم.
بیاد دوست ازدسترفته حسین افتادم
که پس از یورشِ سیاهکل
از ایران به دوبی رفت
تا به جنبش فلسطین بپیوندد.
که پس از یورشِ سیاهکل
از ایران به دوبی رفت
تا به جنبش فلسطین بپیوندد.
دیوید ساندویچی بزرگ بدستم داد
که به تابوتی میمانست.
گفتم: "یک روز
مردگانمان را بهخاک میسپاریم"
و بیرون آمدیم.
که به تابوتی میمانست.
گفتم: "یک روز
مردگانمان را بهخاک میسپاریم"
و بیرون آمدیم.
در پارک نشستیم
و به ساندویچها کل زدیم.
شیرین بودند و تند
و مانند ساندویچهای ایران
سرشار از خیارشور.
و به ساندویچها کل زدیم.
شیرین بودند و تند
و مانند ساندویچهای ایران
سرشار از خیارشور.
مجید نفیسی
بیستم فوریه دوهزارونوزده
بیستم فوریه دوهزارونوزده
Please share my poem:
http://iroon.com/irtn/blog/13625/george-habash-sandwich/
"And yet it does turn!" Galileo Galilei (1564-1642)
"And yet it does turn!" Galileo Galilei (1564-1642)
***
George Habash Sandwich
George Habash Sandwich
We returned from a Trump protest
And wanted to walk in Golden Gate Park.
We stopped at a sandwich shop
Which smelled like Tehran.
Wendy said, “He looks Iranian.
His name is David Habash.”
I said, “No” and asked, “Where are you from?”
He said, “My grandfather came from Jerusalem
And this shop belonged to him.”
Then, guess what I asked and heard.
His name is David Habash.”
I said, “No” and asked, “Where are you from?”
He said, “My grandfather came from Jerusalem
And this shop belonged to him.”
Then, guess what I asked and heard.
I remembered my late friend, Hossein
Who after the Siahkal Raid*
Went to Dubai from Iran
To join the Palestinian Movement.
Who after the Siahkal Raid*
Went to Dubai from Iran
To join the Palestinian Movement.
David gave me a big sandwich
Which was like a casket.
I said, “One day
We will bury our dead”
And we left.
Which was like a casket.
I said, “One day
We will bury our dead”
And we left.
We sat in the park
Biting into our sandwiches.
They were sweet and spicy
And, as with Iranian sandwiches,
Full of pickles.
Biting into our sandwiches.
They were sweet and spicy
And, as with Iranian sandwiches,
Full of pickles.
Majid Naficy
February 20, 2019
February 20, 2019
* On February 8, 1971, a group of young guerrillas attacked the gendarmerie post in the town of Siahkal near the Caspian Sea. It was the beginning of armed struggle in Iran.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر