eshtrak اشتراک
۱۳۹۴ تیر ۶, شنبه
جادوی جهل: جعفر مرزوقی(برزین آذرمهر)
جادوی جهل
جعفر مرزوقی(برزین آذرمهر)
جادوی جهل
در دروغین پگاه مِه پوشی
نز خروشِ خروسِ تیزهوشی
بلکه از عرعرِ دراز گوشی ،
*
چرخ و وا چرخ می زند گردون
ره کشان سوی عرصه های جنون
هر چه را هست می کند وارون...
*
عقل گویی نمانده اش در سر
اندکی گر، شده به پا اندر
شهوت بی مری براو سرور...
*
کم ترین اخگری ز هوشش نه
جز ز دیوان به سر سروشش نه
ذره شرمی به چشم کورش نه
*
منطقی نه به شرق ، نه خاور
نه ز داد ش نشان و نه داور
شده با ضرب زور پیغمبر
*
مردمانش به چشم مشتی خر
بسته بر هر سروشِ دیگر در .
*
مرگ بر هر چه دیوِ مرگ آور...
*
جعفر مرزوقی(برزین آذرمهر)
۱۳۹۴ خرداد ۱۹, سهشنبه
در همه جا جنگِ کار: جعفر مرزوقی( برزین آذرمهر)
در همه جا جنگِ کار
جعفر مرزوقی( برزین آذرمهر)
در همه جا جنگِ کار
کار شده ، کارزار ؛
چرخه ی سرمایه که سودش هدف
زیر پرش کرده جه جان ها تلف!
*
جعفر مرزوقی( برزین آذرمهر)
۱۳۹۴ خرداد ۱۶, شنبه
مادر وطن: جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)
مادر وطن
جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)
گر ، مادر وطن ،
غرق ست در محن،
از دیو واره قساوتی ست
که
«آزادی »
معصوم دخترک گل بدنش را،
به زنجیر کشیده و
بهار را
- دلداده ی آن نگار- را
به «سترون دیار ی هماره زمستان»
تبعید کرده است!
*
جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)