۱۳۹۹ آذر ۱۰, دوشنبه

خانه‌روشنی (بفارسی و انگلیسی): مجید نفیسی

 

خانه‌روشنی

 مجید نفیسی

به آزاد


در این روزگار ناپاک
کنار هوا‌پاک‌کنی نشسته‌ام
که تو پیشکش آورده‌ای
برای خانه‌روشنی.

در تاریکی گرگر می‌کند
و نور آبی سردی
به اطراف می‌پراکند
روی مبلها, میزها
و موکتی که برایم نونوار کرده‌ای
و دیوارهایی که بتازگی رنگ زده‌ای.

از شبی می‌گوید که من با مادرت
در بیشه‌ای اتراق کرده بودیم
و تو در گهواره‌ات زیر سرپوشی توری
به خواب رفته بودی
کنار آتشی که گرگر می‌کرد.

چه می‌دانستم که آن شب
پری آتش, جای طلا را
به تو نشان خواهد داد*


بیست‌و‌پنجم نوامبر دوهزار‌و‌بیست

 

* اشاره است به یک قصه‌ی روسی که در آن "پری آتش" جای طلا را به پسری نشان میدهد. 

 

 

Housewarming

        By Majid Naficy

        To Azad


In this unclean time
I am sitting next to an air cleaner
Which you have brought for me
As a housewarming gift.

It whizzes in the dark
Shedding a cold, blue light
Over the couches, tables
And carpet which you have renewed for me
And the walls which you have recently painted.

It tells of the night when your mother and I
Were camping in a grove
And you were sleeping in a cradle
Under a mesh cover
Next to a whizzing fire.

How could I know
That the Fire-Fairy, that night 
Would show you the place of gold!*

        November 25, 2020

* Refering to a Russian tale in which “The Fire-Fairy” Ognevushka-poskakushka reveals gold to a boy.

https://iroon.com/irtn/blog/16387/housewarming/

۱۳۹۹ آبان ۳۰, جمعه

سانسور عشق(بفارسی و انگلیسی): مجید نفیسی

 سانسور عشق

 

مجید نفیسی

ملا ممیز می‌گوید که اندامهای زن
باید از ترانه‌های کتابم پاک شوند
مانند این ترانه که پنجاه سال پیش
در روستای پوده شنیدم:
"از آن بالا میاند یک دسته دختر
همه سینه‌سفید مثل کبوتر
الهی خیر نبیند مادرشان
که نگذاشت بوسه گیرم از لباشان."

ناشرم نمی‌داند که بخندد یا بگرید
ناچار به جای "سینه" و "لب"
چند نقطه‌چین می‌گذارد.
اما ملا ممیز, نقطه‌چین را نمی‌پذیرد
زیرا نشان از جای خالی می‌دهد.

ناگهان به یاد عزت می‌افتم
که در زندان اوین به خاک افتاد
و در گورستان کافران دفن شد
در گوری گروهی بی هیچ سنگ گوری.

نه! نه! ناشر جان!
جای خالی را مپوشان
بگذار نقطه‌چین به جا بماند
ورنه فردا هیچ کس نخواهد دانست
که عشق را در کتاب من
تکه‌تکه کرده‌اند.

        بیست‌و‌پنجم اکتبر دوهزار‌و‌بیست 

 

***

 

Censoring Love

        By Majid Naficy


A mullah censor says that the body parts of women
Must be omitted from couplets of my book
Like this couplet which I heard
Fifty years ago in the village of Pudeh:
“From the hillside there comes a group of girls
All with white breasts like doves.
May God not bless their mother
Who did not let me kiss their lips.”

My publisher does not know whether to laugh or cry.
So he replaces “breasts” and “lips”
With dot dot dot.
But the mullah censor does not accept the dots
Because they are the signs of empty places.

Suddenly, I remember Ezzat
Who was shot in Evin Prison
And buried in the Cemetery of the Infidels
In a mass grave without any gravestones.

No! No! My dear publisher!
Do not cover this empty place,
Let the dots remain
Otherwise, no one will know tomorrow
That in my book
Love has been torn
To pieces.

        October 25, 2020  

 

https://iroon.com/irtn/blog/16346/censoring-love/

۱۳۹۹ آبان ۲۴, شنبه

«سرود ماهِ آبان»: سروده‌ی یکی از همراهان #سرخط

 

«سرود ماهِ آبان»

از تفنگی که در برابر نان
خشم ماسیده تا بن دندان
جنگ بین حقیقت و بطلان
ناله سر می‌دهد: کدام آبان؟ ….

————————————————

سرود ماهِ آبان

تشت خون سر کشیده از آبان
دستش آلوده هزاران جان
در سرش قتل‌عام هر انسان
ناله سر می‌دهد: کدام آبان؟

هر طرف ردی از جنایت‌ها
کشتن و گفتن از رشادت‌ها
و دهان بستن شکایت‌ها
ناله سر می‌دهد: کدام آبان؟

از تفنگی که در برابر نان
خشم ماسیده تا بن دندان
جنگ بین حقیقت و بطلان
ناله سر می‌دهد: کدام آبان؟

شهوت دیدن کسی بر دار
اعتراف شکنجه و اجبار
و جوانان کشته در نیزار
ناله سر می‌دهد: کدام آبان؟

حکم تیر و گلوله و باتوم
گور جمعی مردم محروم
قبر قربانیان نامعلوم
ناله سر می‌دهد: کدام آبان؟

پاسخ زندگی او مرگ و
پادشاه فریب و نیرنگ و
به جهان داغ و لکه ننگ و
ناله سر می‌دهد: کدام آبان؟

این زمینی که قتلگاهش باد
چاه نفتی که قعر چاهش باد
خاک آکنده در نگاهش باد
ناله سر می‌دهد: کدام آبان؟

———

سروده‌ی یکی از همراهان #سرخط
https://t.me/GEtehadbazneshastegan

http://www.lajvar.se/1399/08/24/105276/#more-105276