سرودۀ « از خاک جوانه میزند گلهای آتشین» سالها پس از رهایی از زندان و رخدادهای آن دوران، در رثای جانباختگان دهۀ شصت و هفت، جاودانه هایی که از سوی رزمندگان تیزپای در ایران، هزاران بار ستایش میشوند، جاودانه هایی که در ویرانی پیکرشان، آبادانی جهانی نشسته است، سروده ام. اگر شعر را امروز می سراییدم، می گفتم: [ از خاک جوانه زده است گلهای آتشین] که بی تردید آینده ازآن اهدافِ جانباختگان ما و رهروانِ راه آنهاست.
از خاک جوانه میزند گلهای آتشین
سروده ای در رثای سروقامتان دهۀ شصت
آناهیتا اردوان
سالی که آسمان در سوگ افول ستارگانش،
دیگر خورشید را پذیرا نبود
علفهای هرز، به دور رگهای گیاه سبز پیچیدند
سالی که باغبان وطن نظاره گرِ مرگِ شقایق،
افتادن سپیدارها شد
ظلمت افسارگسیخته می تازید
و زمین را با خون عاشقان آبیاری میکرد
بس عبث می پنداشت و نمی دانست،
از خاک دوباره جوانه می زند، گلهای آتشین
سالی که دربِ آهنین زندان
از صدای فریاد، به لرزه درآمد
مادران، رختِ سیاه بر تن کردند
پدران، تا مرگ چشم به راه ماندند
کوچۀ عشق به خلق،
در غربت قدمهای پاک، تنها ماند
سالی که خشم زیر گوش شب تخم گذاشت
و رهایی، کودکش را در آغوشش پنهان کرد
ظلمت افسارگیسخته می تازید
و در مسیرِ سحرگاه دام می گسترانید
بس عبث می پنداشت و نمی دانست
از خاک دوباره جوانه می زند، گلهای آتشین
سال، سالِ عروسیِ کرکسها
سالِ هجوم طوفان به ساقه های بلندِ گندم
https://agahi.news/post/591