"به آیندگان"
☆شعری از "برتولت برشت"☆به راستی که من در دورانی بس تیره زندگی میکنم
کلمه های بی گناه ،تمیزند .
پیشانی بی چین از بی دردی سخن می گوید .
آن کس که می خندد هنوز خبر دهشتناک را نشنیده است .
چه دورانی،
که سخن گفتن از درخت همچون جنایتی ست.
زیرا خود همین ،خاموش نشستن در برابر بسی جنایت های دهشتزاست .
آن کس که به منزلگاه آرام از کوی میگذرد
دیگر بی گمان دست دوستان به دامانش نمیرسد
دوستانی که در شوربختی اند.
راست است من هنوز نانی به کف می آورم
اما باور کنید :این تصادفی بیش نیست
هیچ یک از کارها که می کنم ،
موجب آن نیست که دستم به دهان برسد
به تصادفی بر کنار مانده ام (اگر بخت مدد نکند نابودم)
به من می گویند تو بخور و بیاشام
و شادی کن
چه ، باری نانی به خوانت هست .
اما من چگونه بخورم و بیاشامم ؟
هنگامی که می بینم آنچه را می خورم از گرسنه ای چنگ زده ام
هنگامی که می بینم تشنه را جام آبی نیست .
و با این همه میخورم و میاشامم .
من نیز دوست داشتم که فرزانه ای باشم
در کتابهای کهن نوشته اند که فرزانه بودن چگونه است :
خویش را بیروزن از مبارزه ی جهانی نگاه داشتن
و دو روز عمر را بی هراس به سر آوردن ،
قهر و خشونت به کار نبردن ،
و به جای بدی ، نیکی کردن ،
آرزوها را بر نیاوردن که آنها را از یاد بردن
چنین است راه فرزانه بودن
با این همه این کار از من بر نمیاید .
به راستی که من در دورانی بس تیره زندگی میکنم .
من در دوران آشوب به شهرها پای گذاشتم
دورانی که گرسنگی فرمان میراند
من در دوران طغیان به میان آدمیان آمدم
و با آنان به طغیان رو کردم
چنین گذشت
عمری که در زمین به من بخشیده بودند .
خوردنی را در فاصله ی جنگ ها خوردم .
خواب را در میان آدمکش ها خفتم .
و طبیعت را نابردبار یافتم .
چنین گذشت
عمری که در زمین به من بخشیده بودند.
به دوران من راه ها از مرداب ها سر به در آوردند
زمانه تسلیم دژخیمم کرد
از من کار بسیاری ساخته نبود
اما بی من ، صاحب قدرتان بر مسند ها آرمیده تر بودند
امید من چنین بود.
چنین گذشت
عمری که در زمین به من بخشیده بودند.
نیرو ها نا توان بودند
و منزلگاه مقصود،در دوردست بود
که به روشنی دیده می شد
هر چند من به دشواری می توانستم
اندیشه ی رسیدن در سر بپرورانم
چنین گذشت
عمری که در زمین به من بخشیده بودند.
شمایان که از امواج سر به در خواهید کرد
از امواجی که ما را به کام فرو برد ،
به هنگامی که از ناتوانی ها و عیب های ما سخن میرانید
به یاد آرید
دوران تیره ای را
که در پشت سر نهاده اید ،
که ما امید از کف داده می رفتیم
بیش از آنچه پای افزار نو کنیم، دیار نو می کردیم
در میان جنگ های طبقاتی
به دورانی که جز بیداد نبود و طغیان نبود
و با این همه ، با این همه ، نیک می دانستیم
که کینه بر ضد پستی
چهره را پر آجین می کند
و خشم بر ضد بیداد
صدا را خشن می کند
وای !! ما که می خواستیم جهان را به جهان مهربانان تبدیل کنیم
خود نتوانستیم مهربان باشیم
اما شمایان به هنگامی که همه به منزلگاه رسیدند و
انسان دوست انسان شد
با گذشت از ما یاد کنید .
《برتولت برشت》