دگرگونه جهانی باشد که در آن:
هیچ فرمانی
بر سرود نان و آزادی حکم نراند!
و سوسیالیسم قانون شاداب زندگی باشد،
و نه شعاری شورشی.
دغدغه
داریوش سلحشور
همه ی دغدغه ی من آن بود
که دگرگونه جهانی بسازیم،
دگرگونه از آن دست که هیچ فرمانی
شلاق درد را بر گردگاه انسانی به بازی نگیرد.
و هیچکس را تمنای آن نباشد:
که طناب دار را
بر گردن انسانی بیاویزد!
جهانی از آن گونه بسازیم که:
دیگر هراس شام شب بچه ها
کابوس روز هیچکس نباشد.
و دیگر کسی را توان آن نباشد که
بر حضور جمعی انسان علامت:
ورود ممنوع بنهد.
دگرگونه جهانی باشد که در آن:
هیچ فرمانی
بر سرود نان و آزادی حکم نراند!
و سوسیالیسم قانون شاداب زندگی باشد،
و نه شعاری شورشی.
همه ی دغدغه ی من آن بود
که تو دمی در آرامش:
سیگارت را دود کنی،
شراب ات را نوش،
و آوازت را بخوانی
با هجایی که خود می پسندی،
بی محابای خدا و دولت و دستگاه زور!
همه ی دغدغه ی من آن بود
که تو بی آن که در چرتکه ی زیستن غوطه ور باشی،
به گونه ی کودکان ات بوسه دهی،
تا سخن مهر به لبخندی بشکوفد
در پهنای چهره ات.
تو همه ی دغدغه ی من بودی،
و زیبا زیستن ات هنوز
آوای سرود من است.
منتشر شده در خیزش ۴۹/سایت هفته