۱۴۰۳ اردیبهشت ۲۸, جمعه

یاد توـ 7 - از مجموعه شعر هایی برای معلم زندانی و اخراجی: فرح نوتاش

 

 

یاد توـ 7

از مجموعه شعر هایی برای معلم زندانی و اخراجی

فرح نوتاش

یاد توـ 7

رهیده جان...عزیزم جان جانا ن

سرشک غم چکید از چشم یاران

کنون از مرگ تو ... یک هفته رفته

شمردم لحظه ها را... هفته هفته

بسا ظلمت که در آن کور سویی ست

در این ظلمت کده یک سوسو نیست

عسل تلخ است و آب تلخ و ...هوا نیز

همه جان از غمت لبریز لبریز

زمانه می فشارد پای سنگش را به سینه

نفس تنگ است و پرپر می زند... از داغ کینه

...

میان جمع خفتی سرور من

همیشه یار مردم ... خواهر من

نشاندی تو به دستت... دانه دانه

فراموشم مکن ... خانه به خانه

 

بفریادم رسید ای جمله یاران

گلم از هم درید خوار رقیبان

 

عزیزم پیش ما جای تو خالیست

دلم فریاد زند ... تا عمر باقیست

هزاران مشعل دانش سپردی

به دست نو سوادان تا که مردی

به راه حق شدی با جان علمدار

به آخر قلب تو ... کردند بر دار

 

نشسته سنگ قبرت بر دل خاک

به اشک دیده شویم تا شود پاک

شب هفتت بگیرم ... هفته هفته

چراغ از آسمان هفت رفته

 

بیا خواهر... بیا دلتنگم امروز

بدون تو پر کاهم ... خسم ... خاشاکم امروز

از این دنیا گلم فیضی نبردی

بنازم همتت ... ایستاده مردی

نه نالیدی و نه پر شکوه گشتی

مقاوم ...آهنین بودی عزیزم ... خم نگشتی

 

پریشان خوب خوبم ...چلچراغم

به زیر این همه خاک این همه غم

فدای دیگران غافل از آن تن

بمن آموختی ایستاده مردن

 

صبور و مهربان جانت همه کار

زلال و غم گسار راهت همه بار

همه سرتابه پایت زخمی عشق

ستاره گشتی و باقی در این عشق

 

فرح نوتاش

تهران   خرداد 1369

Book 1

www.farah-notash.com

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر