۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۰, چهارشنبه

اول ماه مه؛ روز قیام دستان پینه‌بسته: ی. صفایی

 اول ماه مه؛ روز قیام دستان پینه‌بسته

وقتی گرسنگی استخوان می‌ساید

و نان، رؤیایی دور و محال می‌شود

فریادها بر آسفالت شهر

طرحی خونین از بی‌عدالتی می‌کشند.

شیون، صدای هر صبح است

اشک، نمک روزانه‌ی لب‌های ترک‌خورده

و مرگ، سایه‌ای‌ست که با بی‌پولی هم‌خانه شده است.

اگر امروز را «روز جهانی کارگر» نامیده‌اند،

در سرزمین من، هر روز کار است

و هر روز، رنج.

اینجا حقوق‌ها پرداخته نمی‌شود؛

نه فقط حقوقِ کار

که حقوقِ زیستن، بودن، خواستن.

دست‌های خسته، هنوز چرخ تولید را می‌چرخانند

و مادران، اشک‌های‌شان را لای دستگاه‌های پرس پنهان می‌کنند

کودکان، فال می‌فروشند

با گل‌هایی پژمرده در آغوش

و قلب‌هایی کوچک که از سایه‌ی مأمور می‌لرزند.

ما نسل زخم خورده‌ایم

که فریادمان، پشت دیوارهای بوروکراسی دفن می‌شود

اما هنوز فریاد هست، مشت هست، امید هست.

بله، امروز روز کارگر است؛

روز شکستن زنجیر

روز برخاستن از خاکستر

روز فریاد بر چهره‌ی استثمار.

ای کارگر!

مشتت را بالا بگیر

همان مشتی که چرخ را می‌چرخاند،

فردا را هم خواهد ساخت.

روز کارگر، روز خروش طبقه‌ای‌ست که زمین بر دوشش ایستاده است.

این روز، خجسته باد بر تو —‌که جهان را از نو خواهی ساخت.

ی. صفایی

سی ام آپریل ۲۰۲۵



۱۴۰۴ اردیبهشت ۷, یکشنبه

انبه - به آزاد، و لینک‌های شعرها، مقاله‌ها و کتاب‌های مجید نفیسی

 

انبه

مجید نفیسی

به آزاد


انبه‌هایت رسیده‌اند
و بوی خوشی می‌دهند.
یکی را برمی‌دارم
قاچ‌قاچ می‌کنم
و ناگهان بیاد می‌آورم
آن ظهر گرم تابستان را
که همراه با مادرت
به تماشای اژدهای چینی رفتیم
و برایت از زنی دوره‌گرد
انبه‌ای بزرگ خریدیم.

او از یخدانش انبه‌ای درآورد
استادانه قاچ کرد
آنها را در لیوانی ریخت
و بدستت داد
فاش‌گویان که من و تو هر دو
زاده‌ی سال اژدهائیم.
تو از آن زمان ببعد
عاشق انبه شدی.

قاچهای انبه‌ات را
دانه‌دانه به دهان می‌گذارم
و بعد به هسته‌ی بزرکش دست می‌کشم
که به قلب اژدها می‌ماند.


بیست‌و‌هفت ژوئن دوهزار‌و‌بیست‌و‌دو

https://iroon.com/irtn/blog/21101/mango/

 

 

Mango

 

Mango

 

Majid Naficy

        For Azad


Your mangoes have ripened
And smell sweet.
I take one,
Slice it into pieces
And suddenly remember
That hot summer noon
When with your mother
We went to watch a Chinese dragon
And bought you a big mango
From a woman vendor.

She took out a mango from her cooler
Sliced it into pieces masterfully
Put them in a cup
And gave it to you
Revealing that you and I were both
Born on the year of the dragon.
From then on
You fell in love with mangoes.

I put the slices of your mango
One by one into my mouth
And then touch its big pit
Which looks like the heart of a dragon.

        June 27, 2022

***

 

لینک‌های شعرها، مقاله‌ها و کتاب‌های مجید نفیسی

 
1 Poem: Mango  شعر: انبه 
Music: Emotional Oranges: Call It Off (ft. JAEHYUN)
Majid Naficy a recipient of 2025 Santa Monica City artist fellowship
Majid Naficy's New Book: A Witness for Ezzat
کتاب تازه‌ی مجید نفیسی: شاهدی برای عزت
Majid Naficy in Wikipedia
Music: Mississippi John Hurt | Spike Driver’s Blues
The New Yorker: Catholic Tradition Remains at Pope Francis’s Funeral
The New Yorker: Will the Humanities Survive Artificial Intelligence?
The New Yorker: Requiem for a “Drunk Dad”
The New Yorker: Trump Is the Emperor of A.I. Slop
The New Yorker: The Quest to Build a Perfect Protein Bar
The New Yorker: The Cost of Defunding Harvard
 
 
"And yet it does turn!" Galileo Galilei (1564-1642)
 
 

۱۴۰۴ فروردین ۱۴, پنجشنبه

آش، و لینک‌های مقاله‌ها، شعرها و کتاب‌های مجید نفیسی(به‌فارسی و انگلیسی)

 

آش

مجید نفیسی


چشم‌بلبلی‌ها را می‌خیسانم
تا خوب نرم شوند.
مشتی برنج، چند قطره روغن،
قاشقی رب، نمک و فلفل.
برگ‌های سبز اسفناج
و دانه‌های سپید سیر
که زیرِ تور به ناز خفته‌اند....
آشِ من آماده‌ی جوشیدن است.

بوی آشنایی اتاق را آکنده
و من می دانم که امشب
پس از آوردن پسرم به خانه
او آشش را تمام خواهد کرد
و شاید یک کاسه‌ی دیگر هم بخواهد.*

۵ نوامبر ۱۹۹۷

 

*- این شعر یکی از هشت شعر برنده‌ی مسابقه‌ی دستور شاعرانه‌ی آشپزی "چی سر باره؟" بود که در آوریل ۲۰۰۵ با حمایت مالی اداره‌ی امور فرهنگی کلان‌شهر لس آنجلس برگزار شد. هر یک از این هشت شعر برنده روی ده هزار کارت پستال چاپ شد و در دسترس مشتریان بیش از سیصد رستوران کلان‌شهر لس آنجلس قرار گرفت.

https://iroon.com/irtn/blog/21044/soup/

 

***

 

Soup

Majid Naficy

I soak some black-eyed peas
Until they become soft.
A handful of rice,
A few drops of olive oil,
One spoon of tomato sauce,
A bit of salt and pepper,
Green leaves of spinach
And white cloves of garlic
So charmingly asleep
In their canopy ...
My soup is ready to simmer.

The room is filled with a familiar scent
And I know tonight,
After walking my son home
He will finish his soup
And perhaps ask for another  bowl.*

             November 5, 1997

*- This poem was one of the eight winning "recipe" poems of a poetry contest called "What's Cookin?" organized by "Writers at Work" and funded by Los Angeles Cultural Affairs Department in April 2005. They were published as postcards in an edition of 10000 each and distributed in nearly 300 free postcard racks throughout the Los Angeles area.

***

 لینک‌های مقاله‌ها، شعرها و کتاب‌های مجید نفیسی(به‌فارسی و انگلیسی)

 
Fri, 4 Apr at 12:50 am
 
 
1 Poem: Soup  شعر: آش
1 Poem : The Persian New Year شعر: نوروز خواهد آمد
Music: Marzieh: Nowruz Came مرضیه: نوروز آمد
Five Hijabless Poems by Majid Naficy for March 8 
Majid Naficy's New Book: A Witness for Ezzat
کتاب تازه‌ی مجید نفیسی: شاهدی برای عزت
Majid Naficy in Wikipedia
Music: Mendelssohn: Symphony No. 4 in A major ("Italian")
The New Yorker: Theatre is blooming again
The New Yorker: What We Knew Without Knowing
The New Yorker: The “Snow White” Controversy, Like Our Zeitgeist, Is Both Stupid and Sinister
The New Yorker: The Limits of A.I.-Generated Miyazaki
The New Yorker: The Divine Marquise
Vox Populi: Eloise Goldsmith: Trump Blasted for Attack on Reproductive Care Across Numerous States
Background Briefing with Ian Masters: Hope on the Horizon for Democrats | Trump's Erratic Middle East Policy as He Threatens to Bomb Iran While Israel
Annexes Gaza | Will the Earthquake in Myanmar Spell the End of the Military Junta?
 
 
"And yet it does turn!" Galileo Galilei (1564-1642)